یه شکست دیگه...
سلام نازدونه های مامان دوباره اومدم تا برای بار دوم بگم در بردن نیایش خانم به مهد شکست خوردم . از اول آبان که به صورت رسمی نیایش رفت به مهد یه ماه خیلی سخت رو من پشت سر گذاشتم . هم از لحاظ اینکه نمی خواست بره مهد و دوست داشت پیش من بمونه و هم اینکه حسابی مریض شد . بعد از اون سرماخوردگی چند روزی هم گلاب به روتون هرچی می خورد بالا میاورد و مدت یه هفته کامل اصلا لب به غذا نزد . دکتر هم می گفت عفونتی نداره و احتمالا به خاطر استرس هست . خدا می دونه چقدر به خودم بد وبیراه گفتم که مجبورم برم سرکار و بچم اینقدر اذیت بشه . خدا می دونه این یک ماه چقدر به من سخت گذشت . مادرم وقتی حال و روز نیایش رو دید گفت که دیگه نبرش مهد و حالا تا زمستون تمو...
نویسنده :
مامان زهره
13:26